جدول جو
جدول جو

معنی باد فتق - جستجوی لغت در جدول جو

باد فتق
(دِ فَ)
مرضی است که خایه بزرگ شود. (غیاث) (آنندراج) :
بباد فتق براهیم و غلمۀ عثمان
بدبۀ علی موش گیر وقت دباب.
خاقانی.
رجوع به بادگن و بادگند شود
لغت نامه دهخدا
باد فتق
مرضی است که بیضه بزرگ می شود
تصویری از باد فتق
تصویر باد فتق
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از بادرفت
تصویر بادرفت
ماسه و خاک نرمی که به سبب وزش باد حرکت کند
فرهنگ فارسی عمید
(دَ)
درخت معطر خوشبوئی. (ناظم الاطباء). درختی است که به وزش باد عطر خوب از آن متصاعد میشود. (شعوری) :
پر از کوه و بیشه جزیری فراخ
جزیری همه عود و بادفت شاخ.
اسدی (از شعوری)
لغت نامه دهخدا